کلا دارم به سلامت روانی خودم شک میکنم.آخه چرا من باید اینقدر خودآزاری و فندق آزاری داشته باشم .چند وقت پیش شبکه ی سلامت مستندی رو پخش کرد با عنوان "تالیدومید.٥٠سال مبارزه"
تالیدومید یه دارویی بوده که حدود ٥٠-٦٠سال پیش برای کمک به رفع تهوع و بی خوابی زنان باردار فروخته میشده ولی بعد از مشخص شدن عوارضی که داشت فروشش متوقف شد.عوراضی مثل نقص جدی در دست و پا ی بچه های متولد شده.من خیلی وقت پیش تر یه گزارشی تو همشهری جوان درباره ش خونده بودم.و حالا مستند حال و احوالات خانواده ها و بچه هایی که زنده مونده بودن رو پخش میکرد:عذاب وجدان مادرها ،خانواده هایی که تحت فشار روحی شدید از هم پاشیدند،پروسه ی طولانی شکایت ها و دادخواهی و خیلی چیزای دردناک دیگه.در همین حین هم مدام زیرنویس میومد از هزار تا کار قبل از بارداری یا در حین بارداری که اگه انجام بشه یا نشه منجر به عیب و ایراد در جنین میشه.اسید فولیک ،ید،کلسیم ،ویتامین D،پرهیز از مصرف داروها بدون مشورت پزشک،اثر سموم و حشره کش هاو غیره.فقط تو ذهن من میچرخید که من خودمو فندق و بدبخت کردم.همه ش هشدار خطر و نقض عضو و مشکلات جبران ناپذیر.یعنی نمی شد یکی بعد از این همه هشدار یک جمله بنویسد :"مادران باردار عزیزبرای شما بارداری بی خطر و سالمی آرزومندیم"؟
حالا اونا به فکر نیستند من برای چی اینقدر خودآزاری داشتم که کامل نگاهش کردم.من که قصه ش و میدونستم چرا دوباره خودمو شکنجه ی روحی دادم؟؟؟